6

امروز درست یک ماه شد که ما اومدیم توی این خونه بعد حدود دو هفته و نیمه که وسایلهای نو که خریده بودیم رسیده و چیده شده. روکش مبلها رو سفید گرفتیم. هم ارزون ترینش رنگ سفیدش بود و هم دکور خونه کلا سفید بود. روکش مبلها رو که کشیدم روشون ملحفه کشیدم( ها ها ها ملحفه!! ما میگیم ملافه!) که بچه ها گند نزنن به این مبلها. سه روز پیش داشتم این ملافه رو میتکوندم که صافش کنم یهو چشمتون روز بد نبینه دیدم ای واییی روی تشک زیری مبلها چند تا لکه نارنجی هست اونم پررررررر رنگ! یعنی آه از نهادم برخواست! هیچی دیگه روکشها رو درآوردم و خوابوندم توی مایع لکه بر و بعدم انداختم ماشین. لکه ها خیلی خیلی کم رنگ شد ولی نرفت. تنها شکم هم به هندوانه هست که دو سه روز پیش بچه ها داشتن میخوردن. والا لک هندوانه به این پررویی ندیده بودم. هیچی دیگه امروز میخواستم دوباره این روکشها رو بکشم که دیدم پسری بیسکویت شکلاتی به دست اون حوالی داره پرسه میزنه. سریع کارم رو نصفه گذاشتم و همسر رو صدا زدم که همسر بی زحمت ببر دست این شازده رو بشور میخوام روی مبلها رو بکشم. همسر برد و دست این اعجوبه رو شست و منم با خیال راحت مشغول به کار شدم. اولی رو تازه کشیده بودم و داشتم دومی رو میکشیدم که پسری خوش و خندان اومد خودش رو پرت کرد روی اونی که کارش تموم شده بود. هیچی دیگه!! خودش رو که کشید کنار دیدم دو تا لک شکلات  به جا مونده. یعنی میخواستم منفجر بشم. دوباره روکش رو درآوردم که بندازم ماشین. یعنی اگه این خونه رنگ تمیزی به خودش دید با وجود این پسری من اسمم رو میگذارم ...لا اله الا الله!!

دوستان اینستاگرامی میشه لطفا اسمهایی که با اون اسمها برای من کامنت میگذارید رو هم توی اینستاگرام بنویسید. خب نمیشناسمتون!

باریکلا!

خداحافظ

نظرات 31 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 12:23

سلام خوشحالم دوباره پیداتون کردم،همیشه سخت کوشی و اراده ای که داری برام قابل تحسینه

ممنونم

عطیه.م جمعه 17 مهر 1394 ساعت 18:57

سلام خانه نو مبارک هرجا بری دنبالت میایم خوشحالم می نویسی برم پستای قبلو بخونم

مرسی عطیه جان

ِیک نقطه جمعه 17 مهر 1394 ساعت 13:15

سلام مجدد
دکور سفید خیلی هم عااالیه ، یکه ، موشکل نداره که .
فقط زود کثیف میشه . باز تو خوبه با فرزند نونهالت مشکل داری . مادر من هنوز در این زمینه با من پیرمرد مشکل داره.
ضمنا ماه هم میگیم ملافه . ملحفه رو بی خیال

قربانت - یک نقطه

پریشب که پسری مریض بود روی مبل بالا آورد. به کل حساسیتم از بین رفت.یعنی پسری کاری که میخواست مرحله مرحله انجام بده یهوووو انجام داد.

aftab mahtab جمعه 17 مهر 1394 ساعت 05:33

salam shagi joon, khobi? mazele no mobarak, vayy che khob shod omadi
blogsky, va che behtar ke insta ham omadi
vaaay rast migi chize sefid bara khne bache dar kheili sakhte , vali dar avaz khone roshantar va delbaztar be nazar mirese

روشن تر که آره ولی اعصاب آدم تیره و تار میشه

nazafarin جمعه 17 مهر 1394 ساعت 04:49 http://nazafarinbanoo.blogfa.com/

سلام سلام به شقایق عزیز،
یه عالمه خوشحال شدم که باز مینویسی، خیلی‌ دلم تنگ شده بود واسه خوندن روزمره‌هات ..
خونهٔ‌ نو، و فارغ‌التحصیلی مبارک باشه، امیدوارم که همه چی‌ به خوبی‌ برات پیش بره و زودی هم یه کار که دوستش داری پیدا کنی‌ ..
عشق می‌کنم با ماجراهای بچه ها، خیلی‌ ماهن کلی‌ ببوسشون از طرف یه خاله ناشناسی در اون سر دنیا ...
غصه کثیف شدن وسایلت رو هم نخور، اگه از اون روکش‌ها داره که میتونی‌ بازم بخری و عوض کنی‌ یه رنگ دیگش رو هم بخر نگه دار واسه مهمون، اینا رو هم بذار دم دستی‌ ... من که دوستم دو سری از همون اول روکش خرید بعد ۱۰ سال هنوز خوب بودن، بعد هم رفت باز یه سری روکش گلدار نو خرید که مثل این بود که مبل نو خریده ...
من اینستاگرام ندارم اما از وقتی‌ فهمیدم تو اینستاگرام داری رفته تو مخم که برم یه اکانت باز کنم، نمیشه که تو عکس بذاری و من نبینم ..
خلاصه همین دیگه .. شاد باشین و سلامت

آره دیگه منم خودم رو اینطوری دلداری میدم دیگه. که اینها روکشیه و میشه عوض کرد و گرنه تا حالا سه تا سکته زده بودم که.
آره بابا برو اکانت باز کن منو ببین اصلا نمیدونیییییییییییی چی رو داری از دست میدی

غزل پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 20:32

سلام
منزل جدید وسایل جدید و تجربه های جدید زندگی مبارکتون باشه
همیشه سلامت و شاد باشید در کنار خانواده

ممنونم

ال هام پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 18:28 http://sepehram.mihanblog.com

به به وبلاگ نو همراه با خونه نو مبارک اینستاگرام مبارکبنده هنوز تو پیج اینستا مطلبی عرض ننمودم ولی با اسم خودم هستم و فالو کردمت عشقم ک گم نشی ی وخدی

فدای تو دختر

حسنا پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 14:05

کاش یه عکس از خونه مون برات بفرستم!
بازار شامه!دخترا هم اینجوری هستن؟

بعلهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

پارمزان پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 12:08

آخی دلم سوخت واسه لک شدن مبل ها ! ولی کاش می شد یه رنگ دیگه بگیری که اینقدر نگهداری اش سخت نباشه. به هر حال همه چی مبااارک ! توو اینستا می بینمت بووس

لکش کمرنگ شد زیاد دیده نمیشه. بابا بی خیال خیلی بهم فشار بیاد میرم یه روکش دیگه میخرم

پریسا مامان امیرارسلان پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 11:32

خونه وسایلای نو مبارک شقایق جون

مرسی عزیزم

مهاجر پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 09:35

من اینستاگرام نصب نمیشه روی گوشیم، خوچحال خوچحال با گوشی محل کارم که دست خودمه و با اون اکانت اومدم ببینمت دیدم عه هیچی نشون نمیده! خواستم ببینمت رد و نشونیم از خودم نذارم که رییس بفهمه دارم از گوشی شرکت استفاده شخصی میکنم که نشد

آخ آخ آخ

مریم مامان دو قلوها پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 04:44

سلام شقایق جان پسرا کلا همین حوری هستن نامنظم کثیف کن پسرای من په ساله هستن تموم خونه اسباب بازی پخش و پلا می کنن فقط اتاق من و سرویس بهداشتی ها در امان بود اونم به لطف جنگ موقع مسواک زدن پر از خمیر دندون شده خدایا صبری عظیم به مادران عطا کن

واییییی مریم دو قلوی پسر باید خیلی باحال باشه

آنایدا پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 01:06

سلام . .من اینستا ندارم . .نمیشه به صورت زیر پوستی و از دوووووووور یه عکس واسه ما درویشا بذاری؟؟؟؟
واسه ملافه ها هم خودتو اذیت نکن ما هم ملافه سفید داریم واسه روی مبلها ولی دوهفته بعد خاک میشینه روشون فوری رنگ عوض میکنن . .یا بچه ها رو بذار ازاد و هر هفته بشورشون یا خودتو بزن به کوچه علی راست

نمیدونم شاید اینجا هم بگذارم. عکس گذاشتن توی بلاگفا خیلی سخت بود اینجا رو نمیدونم
حالا یه مقدار میشوریم یه مقدار خودمون رو به کوچه علی چپ میزنیم. باشد که رستگار شویم

من چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 23:51 http://mmaann.persianblog.ir

سلام عزیزم
مبل سفید دردسره نگو نگوووو اونم با بچه

اینستا گرام من fhm1365 هسم

مرسی عزیزم

Raha چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 22:22

Azarm_raha

ممنونم

مصی چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 21:02

عزیزم ما بخاطر همین معضل زوفا با روکش چرم مصنوعی و رنگ مشکی خریدیم پسر هر چی گند هم بزنه خیالی نیست چون با یه دستمال میشه مثل روز اول.اگر نه سفید مفید بود الان باید ردش می کردیم بره.در مورد اینستا هم من هم چند وقتی تو فکرش بودم چون محیط فیس بوک دوستای قدیمی زیادن نمی خوام در جریان امورات باشن شاید یه روزی من هم اینکار را کردم☺

وایییی مصی اون عکس که فرستاده بودی خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بود! یعنی ترکیدم از خنده.
من این مبلها رو داشتم و دیگه نمیخواستم نو بخرم فقط روکش خریدم نو براشون. ولی به قول تو چرم آپشن بهتری بود.
مصی این آی دی رو من فقط برای وبلاگم ساختم. تو هم یکی برای وبت بساز خب.

شیما چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 20:52

موفق باشی خانمی

مرسی

dokhmali چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 20:49

kolan negah dashtan moble sefid kheili sakhte!
khoda sabr va ghovat bede behet hahaha

فدات بشم عزیزمممم

مریم ب ب چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 18:53

سلام شقایق جون.. پس بلاگفا رو گذاشتی کنار بلاخره... من هم باید همین کارو بکنم!! واقعا دلم می‌خواست بگم یک سرویس اینترنتی اینقدر بی‌مسیولیت؟! کلی از پست‌هام پریده و نیست. اون پست‌های رمزدارت که رمزش رو نداری!! اونا رو هم امید نداشته باش که بتونی برگردونی چون پست‌های رمز دار من همه پریده!!

خونه‌ی نوتون هم مبارک باشه. چند وقت پیش یک سفر اومدیم وین!! توی ذهنم همه‌اش می‌چرخید بهت پیغام بدم ببینم وقت داری یک کافه‌ای جایی همو ببینیم. بعد با خودم گفتم خب احتمالا پیش خودش می‌گه خب من که تو رو نمی‌شناسم.

چون من تو رو می‌خونم حس می‌کنم خوب می‌شناسمت ولی احتمالا تو من رو نمی‌شناسی... یک حس عجیبی هست!! گاهی یک خواننده‌ی وبلاگم با من کلی احساس صمیمیت یا احساس حق می‌کنه من خودم برام قابل هضم نیست..

شاد باشی
مریم ب ب

مریم همون که اکبرعبدی توی تلویزیون گفت برهیکل بلاگفا!!! والا به خدا
همین طوره که تو میگی. ببین من به واسطه اینستاگرام تازه کمی خواننده هام رو شناختم. شاخام داره سبز میشه که آدمهایی که اندازه مشرق و مغرب با من یا حتی با هم فرق دارند خواننده وب من هستند

مینا چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 18:29

سلام.من به اسم arvandmi هستم.واسه پسرم ساختم عکساشو بذارم ولی خودم دارم استفاده میکنم.

باریکلا به تو

فاطمه، چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 15:46

اخی نازی شازده پسر

فدات

یاسمن چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 14:39

ایشالا تو این خونه عروس بیاری داماد بیاری
یاسمن مادر بزرگ می شود.

وووییی نگوووو همه رو هم بگیرم زیر بال و پرم

زری چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 11:57

راستی من همون اول یه بار گفتم ارغوان اند مام هستم، لازمه باز هم بگم؟
عکس پروفایلم هم شخص خودم هستم با ارغوانمون

ممنونم

زری چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 11:55

ایکاش یه رویه تیره انتخاب کرده بودی، من اصلا حوصله ی بشور و بساب و ملافه انداختن و حرص خوردن را ندارم.یه بنفش تیره میگرفتی و با خیال راحت میذاشتی هر کی هر چی میخواست روش میریخت

سفیدش آخه به دکورم میخورد البته فاکتور قیمت هم بی تاثیر نبودا

نیمفادورا چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 10:15 http://nimfadora.persianblog.ir

یادم افتاد روزی که ماشین لباسشویی خریده بودی! حالا یه گلیمی چیزی برای روش بخر تا کمی بزرگتر بشه وروجک.
از دست تو میخوام برم رو گوشی شوهرم اینسا نصب کنم. آخه خونه اینترنت ندارم و پی سی ام مال شرکته نمیخوام عکسای خصوصی و اکانت و اینام اینجا ولو باشه.
شهرزادم خوبه آخرین کاری که یاد گرفته اینه که با دهنش صدای شیشکی دربیاره و دمر میذارمش لپشو میذاره رو زمین باسنشو هوا میکنه و سعی میکنه با نوک پنجه هاش خودشو هل بده جلو. وروجکیه برای خودش ولی تا دلت بخواد ریزه میزه. همش روی این خط پایینی نموداره!

ووییییییی شهرزاد رو بگو
چند وقتش شده الان؟؟ قد و وزنش چقدره؟
حالا پایین یا بالا مهم اینه که سالمه

نلی چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 09:25 http://royayesabz.blogfa.com

وای هم خندم گرفت هم حرص خوردم. نگهداری وسایل سفید همینطوریش سخته وای به این که دو تا فسقلی گوگولی هم داشته باشه آدم.. برات آرزوی موفقیت می کنم دوستم
من تو اینستا NELI_FG (Nilou)

مرسی عزیزم

مهرنوش چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 08:38

سلام شقایق جان، من نونو قرمزی هستم که تو اینستاگرام با پیج درین پتینه برات مسیج گذاشتم :) اما اسم اصلیم مهرنوشه :

بابا کار درست

حسن چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 08:36

سلام...خارجیا که مث ما نیستند..اینجا راستشم که بگی فکر میکنند داری دروغ میگی..اینجا هرچی گفتم قبول نکردند. اونجا رفتم پیش سوپروایزرم و موضوع رو بهش گفتم. اون بنده خدا هم تمام کارها را به صورت قانونی انجام داد و برنامه کلاسامو فشرده تر کرد. سه تا امتحان هم باید میدادم که با دانشجوهای ترمای قبل دادم..باورت نمیشه که بگم یه پروفسور تمام از ساعت 4 تا 6 بعداظهر فقط بخاطر من تو دانشگاه میموند تا منو به بقیه برسونه..بالاخره یه جوری خودشون برام درستش کردند..حالا جالبه که برام میل هم میزنند و از اوضاع بچه میپرسند. خیلی آدمای خوبی هستند. البته همه جا خوب و بد هست ولی کلن اونا از ما بهترن.. اون آمپولهارو نذاشتم همسری بزنه و خدارو شکر تا الان که هفته 34 هست هیچ مشکلی پیش نیومده..دیابترو هم داریم با رژیم کنترل میکنیم..اما مشکل دیگه اینه که وزن بچه نسبت به سن بارداری کمتر نشون میده. تو سونوی هفتم مهر برای هفته 33 زده 2080 گرم که دکترش میگفت سی چها گرم کمتره و باید خیلی استرهحت کنه ولی مسئله اصلی اینه که شکم اصلن به هفته 34 نمیخوره و خیلی کوچکتره..حالا امروز داریم دوباره میریم دکتر..احتمالن سونوی آی یو جی آر + داپلر براش بنویسه... من خودم فکر میکنم عدم رشد بچه بخاطر دوره من بود و اینکه پیشش نبودم بهش بقدر کافی برسم

خب باز خدا رو شکر که تونستی دوره رو تموم کنی آره اینها خدایی برای این چیزها خیلی درک دارند
منم سر دخترم برای ریه اش آمپول زدم منم شکمم کوچیک بود و سونو داپلر دادم هی و هی! به دنیا هم اومد 2500 بود ولی سالم بود. الان هم واسه خودش خانمی شده
اگه سالمه بچه و مشکل فقط وزن و شکم اصلا نگران نباش
البته که باید هوای زن باردار رو داشت ولی تقصیر تو نیست. عذاب وجدان الکی به خودت نده.

آفتابگردون چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 03:51

سلام
خیلی شجاعی که با دو تا بچه کوچیک مبل سفید انتخاب کردی . من رفتم مبل چرمی سیاه خریدم که هر روز اعصابم خورد نشه . همسر با سیاه مخالف بود اما الان میگه کار درستی بود . عروسک ما 22 ماهشه و از مبل بعنوان دفتر نقاشی ، میز غذاخوری و دستمال کاغذی استفاده میکنه !!!

یعنی با جمله آخرت زندگی کردم .خیلی بامزه نوشته بودی

زنگ تفریح چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 00:30

خوب چرا من فالو میکنم رد میکنی ؟!

دوست دارم

هویج سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 22:53

ای جاااااان اصلا این بچه جیگررررر منه موندم این بچه ها کی انقدرررر زود بزرگ میشن یه روز یه نی نی کوچولوی قرمز و گریان هستن فرداش میبینی وقت مدرسه رفتنشون شده

واااا من این کامنت رو جواب داده بودم که...
چرا الان جواب نداره؟
آیا بلاگ اسکای هم خر است؟؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.